رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

40 هفته تموم شد

سلام  پسرم... مبینی تیکر هم تموم شد و تو نیومدی گلم...... عیبی نداره با اینکه سخته اما صبر میکنیم بازم عزیززم. فردا میرم بیمارستان تا نوارقلب تورو بگیریمو و بعداز ظهرم میرم سونو.... ایشالا که همه چی خوب باشه....امشب کلی تکون خوردی..... تو که جات تنگه پسر گل چرا نمیای تا کلی جا واسه تکون خوردن داشته باشییییییییی... بابا امروز دندونش حسابی درد می کرد و کلی ناراحت بود .... الان خوابیده ایشالا که راحت بخوابههه.... خیلی دوسش دارم و باید اینم بگم گلم حتی تو هم بیای از عشقم به بابا کم نمیشه اون همیشه اولهههههههه............ عشق من سالم بیااااا دوس ت داریم یه عالمههههه
25 بهمن 1390

تولد پیامبر و امام جعفر صادق

  سلام عزیزم .امروز یکی از قشنگترین روزاست آخه تولد پیامبر و امام جعفر صادق هست...   مبارکت باشه عزیزم.... ایشالا به حق این روز قشنگ همه نی نی ها سالم دنیا بیان و همه اونایی که آرزوی بچه دار شدن دارن هم به آرزوی شیرینشون برسن الهی آمین فکر میکردم مثل امروز دیگه بغلت گرفتم ولی شما آقا پسر مثل اینکه می خوای تا آخرین لحظه از فرصت استفاده کنی و توی شکم مامان بمونی مثل اینکه پسر سرتقی هستی  ههههههههه  حرف مامانو گوش نمیدی هاااااااااا عزیزم دوست دارم.... ...
21 بهمن 1390

هفته 40

سلام عزیزم خوبی گلم؟ دیشب رفتم دکتر ببینم در چه وضعیتی هستی اینقده تکون میخوردی که خانوم دکتر به زور تونست صدای قلب کوچولوتو گوش بده عزیزم. ... واسم دوباره از ٢٣ مرخصی نوشت. قبلشم ٢ هفته نوشته بود که فکر میکردم توی اون مدت دنیا میای و حالا باز این هفته....... البته عزیزم تا ٤١ هفته فرصت داریم ولی باید خیلی حواسم به حرکاتت باشه.. مهم نیست امروز یا فردا بیای مهم اینه که سالم بیای پسرمممم خیلی دوست دارییییم ...
20 بهمن 1390

تک رقمی تا اومدنت

سلام عزیزم. ... دیگه یک رقمی شدیم هورااااااااااااا   و ٩ رو دیگه فرصت داری تا با پای خودت بیییااااای بغلم و گرنه بعدش به زور میارنت عزیزم پس پسر حرف گوش کنی باش و خودت بیا عزیزززززم.... اگه تا ٩ روز دیگه نیای یعنی پایان ٤٠ هفته بعدش باید دوباره برم سونو تا مایع دورتو ببینه چقده و نظر بده ادامه بارداری ممکنه یا نه و البته باید هر دو روز یک بار برم نوارقلبتو بگیرم عزیزمممم.... پس بیا خودت به سلامتی عزیز دللللممم....... چند روزه هوا سرد شده عزیزم. امشب با بابا رفتیم پیاده روی و کلی سرما خوردییمم. ..     ...
16 بهمن 1390

مادر

شبي پسر كوچكي يك برگ كاغذ به مادرش داد. مادر در حال آشپزي بود، دستهايش را با حوله تميز كرد و نوشته ها را با صداي بلند خواند. پسر كوچولو با خط بچه گانه اش نوشته بود: صورتحساب: 1. تميز كردن باغچه....................................................... 500 تومان 2. مرتب كردن اتاق خواب................................................ 500 تومان 3. مراقبت كردن از برادر كوچكم......................................... 1000 تومان 4. بيرون بردن سطل زباله................................................ 500 تومان 5. نمره رياضي خوبي كه گرفتم......................................... 500 تومان ______________________________________________________ جمع...
14 بهمن 1390

نامه ابراهام لينكلن به معلم پسرش

به پسرم اينگونه درس بدهيد: او بايد بداند كه همه مردم عادل و صادق نيستند، اما به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد. به او بياموزيد به ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر جوانمردي هم يافت مي‌شود. به او بياموزيد كه در ازاي هر دشمن ، دوستي هم هست. مي‌دانم كه وقت مي‌گيرد، اما به او بياموزيد اگر با كار و زحمت خويش يك دلار كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج دلار بيابد. به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر داريد. به او نقش و تأثير مهم خنديدن را ياد‌آور شويد. اگر مي‌توانيد، به او نقش مؤثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد. به او بگوييد تعمق ك...
11 بهمن 1390

پایان 38 هفتگی

سلام رادین گلم  38 هفته رو هم تموم کردیم و رفتیم توی سی و نه هفته. عزیزم. دیگه چیزی نمونده تا بیای بغلم... من از شنبه مرخصی گرفتم که استراحت کنم مثلا!!!!!! ولی از همون روز هر روز دارم میرم سالن مسابقات آمادگی جسمانی و والیبال و ...البته خودم دوست دارم برم. نمیتونم بشینم خونه... بابا دیشب رفت مشهد و امشب برمیگرده به سلامتی... دیروز با همکارا رفتیم خونه یکی دیگه از همکارا که یه عمل مختصر کرده بود... بعدشم با همه خداحافظی کردم همشون خیلی التماس دعا داشتند و منم خواستم که خیلی واسه ما دعا کنن...عزیزم همه دردها رو به امید دیدن روی ماهت تحمل میکنم ....
11 بهمن 1390

خودم برايش مي‌گويم

هديه به توئي كه بسيار دوستت ميدارم به آرامي و با درنگ بخوان ...خودم برايش مي‌گويم چند روز پيش دختر كوچولوي سه ساله‌ي يكي از دوستانم كه اومده بود خونه ي ما با ديدن سوسك در آشپزخانه ما ذوق كرد و جلو رفت تا با دست كوچكش سوسك را ناز كند مامانش گفت خونه جديدمون پر از سوسك بود وقتي اين به دنيا آمد براي اين كه اذيت نشه هر روز رفتيم با سوسكها حرف زديم و بازي كرديم. آورديم و آن‌ها را شريك كرديم در روزمرگي‌هايمان گفتيم قانون خانه را عوض كنيم طوري كه سوسك ديگر باعث چندش و وحشت و ناآرامي ما نباشد ولي من چه؟؟هنوز... ترس هاي كودكي ام پا برجاست ناخوابي هاي من و شنيده هايي از ديو و غول كاش بيشتر از صورت مهربان خدا مي گفتن...
6 بهمن 1390

شهادت امام رضا (ع)

  سلام عزیزکم. شهادت امام رضا بود. مامان خیلی امام رضا (ع) رو دوس داره.... حالا خودت بیای عاشق امام رضا میشی چون خیلی مهربووووووووونه ...
4 بهمن 1390